مجيد بسيار فرزند خوب و دل نازكي بود، بسيار دلسوز بود. پول تو جيبي كه به او مي دادم تا خرج خودش كند، پولش را به مستمندان مي داد و يا به نيازمندان قرض مي داد. چند روز پس از شهادتش فردي اشك ريزان، به منزلمان آمد تا پولي كه مجيد به او داده بود پس بدهد كه من نپذيرفتم. با اينكه مخالف حضورش در جبهه بودم و دو ماه پس از شهادتش جنگ تمام شد، اما بسيار خوشحالم در راه خدا و حفظ آرامش مردم شهيد شده است.
مادر شهيد موسوي مي گويد:
مجيد پسر بسيار خوب و مؤدبي بود، هميشه دلتنگش هستم، بهر حال مادرم و زحمت فرزندم را كشيدم اما كار خداست و خوشحالم از اين رخداد.
وقتي خبر شهادت فرزندم را شنيدم با توجه به علاقه شديد به مجيد اصلا” ناراحت نشدم و خدا رو شكر كردم، شهيد مقامش بالاست و خداوند به من نيرويي داد كه احساس ناراحتي نكنم، هرچند شايد برادر مجيد يك لحظه از من دور مي شود، بسيار ناراحت مي شوم.
خواهر شهيد مجيد موسوي مي گويد:
مجيد بسيار اهل نماز و اهل حيا بود، احترام خاصي براي بزرگترها قائل بود، وقتي كارگري اطراف منزل مي ديد مي گفت: غذايم را داخل سيني بگذاريد مي خواهم به كار گري بدهم كه مشغول كار است. بسيار مردم دار و خيرخواه ديگران بود و اهل كمك به مردم.
مجيد سفارش مي كرد من رفتم گريه نكنيد تا دشمن شاد نشود، حجاب را رعايت كنيد، هر چه بيشتر بهتر خواهد بود، همواره به فقرا كمك كنيد و مواظب آنها باشيد.