تصدق و قربان حضور مبارکت گردم، از وطن دور شدی اخوی مهربانم آقای آقا سید بابا حسینی ایمنی الامین، به سلامت و عین عافیت بوده باشید و وجود ذیجود شما را از قادر متعال خواهانم. اگر احوالی از بنده بخواهید الحمدلله سلامتی حاصل است به جز دوری دیدار شما. امیدوارم از ایزد منان که دیدار تازه شود. سید مسیح دعا می رساند، مشهدی اکبر دعا می رساند، علی عمو دعا می رساند، ذبیح عمو دعا می رساند، باجی طاووس دعا می رساند، مشهدی بابا دعا می رساند، پسرعموها سید حسین، سید عبداله و سید رضا دعا می رسانند. آقا سید رضا کدخدا دعا می رساند. برادرجان! خواهران و برادران و خانواده راجع به کاغذی که نوشته بودید رسید زیارت شد از تحریر کاغذ که مریض خانه ام خیلی دلتنگ شدند، البته یک کاغذ از سلامتی خود را بنویسید که ما آسوده خاطر باشیم. برادرجان! آن وقت که آمده بودید در منزل خدا نخواست که شما را ببینم؛ امیدوارم که دیدار تازه شود. درویشعلی آمد پیش من یک مرتبه پیش از وقت بیرون رفت. من رفتم باقر را قرار کردم، باز درویشعلی آمد که من می آیم. دو مرتبه آمد همین روزی که شما وارد شدید در منزل، درویشعلی هم آمد باقر هم آمد. من خیال داشتم که درویشعلی را بیرون کنم و باقر را نگه دارم، بعد درویشعلی را گفتم اگر می خواهید چند روزه بیرون بروید حالا بروید، من باقر را نگه دارم. گفت نه من هستم کجا می روم، باقر رفت بعد از چهار روز دیگر او هم رفت. شما به سلامت بوده باشید ما می گذرانیم.