شما اینجا هستید   |

مه میترا از ترکیب دو کلمه مَه به معنای بزرگ و میترا به معنای فروغ دوستی و مهربانی، راستی و درستی است (برزگر ، ج ۱ : ۱۳). برزگر دلیل نام گذاری این شهر را به مَه میترا، وجود آتشکده ای در این شهر می دانست که جایگاه میترا بود. وی در ادامه کلمه مامطیر و مامطیرا را معادل کلمه مه میترا در زبان عربی می داند (همان).

 

در محله برج بن که در مرکز شهر بابل است، گفته می شود که برج بزرگی وجود داشته که در بالای آن دو مجسمه و دو آتشکده قرار داشت که آتش آن همیشه در روز و شب برای دید مردم روشن بود. آتشکده دیگری به شکل هشت ضلعی در روستای روشن آباد وجود داشته که بقایای آن در محل به جای مانده است (صالح طبری ، ۱۳۸۷ : ۳۲). امروزه محله هایی در بابل با نامهایی وجود دارد که نشان از وجود آیین مهر و مهر پرستی است. محل هایی مانند: خورشید کلا، روشن آباد، برج بن و … از این دست محله ها هستند.

 

 

مه میترا در اوایل اسلام

در زمان ساسانیان برای دفاع در برابر بیابانگردان آسیای میانه از هورکانیه یا گرگان امروزی تا روستای سرکلاته و کار کنده کنونی دیواری همانند دیوار چین بنا نهادند. به تقلید از ساسانیان ابوالعباس توسی در سال ۱۴۶ هـ دستور ساخت چهل مسلحه داد که حدود هفت عدد از این برجها از جمنو تا تریجه قرار داشتند که بی شک تعدادی از این مسلحه ها در شهر مامطیر وجود داشته که در ناحیه تاریخی پیشخوار بوده است (ملکشاهی و دیگران، ۱۳۷۹ : ۱۵۰).

 

به گفته تاریخ نویسان از جمله ابن اسفندیار، مازیار در ممطیر حکومت می کرده است. وی قدرت خود را در سال ۲۰۰ هـ به کمک مأمون عباسی به دست آورد. وی پس از قبول اسلام نام خود را به محمد ابوالحسن تغییر داد (همان: ۱۵۲). زرین کوب قیام مازیار علیه اسلام و مسلمانان را در سال ۲۲۴ هـ آورده است که تمام مساجد و اماکن مذهبی را ویران ساخت و مخالفان قیام خود را در بند کرد. سپس مازیار توسط برادر خود کوهیار به سامرا به اسارت برده شد و سرانجام کشته شد (زرین کوب ، ۱۳۳۰ :۱۰۱ – ۱۰۵).

 

 

مامطیر (ممطیر)

در کتب تاریخی که بعد از اسلام کتابت شده است از نام مامطیر یاد کرده اند. در برخی از کتب تا سال ۳۴۵ ق از شهرهای مازندران فقط از شهرهای ساریه و آمل نام برده اند. در منابع اسلامی از شهر بابل به نامهای مامطیر، ممطیر و مامطیران نام برده شده است.

 

برای اولین بار ابن فقیه و ابن رسته در سال ۲۹۰ ق از شهر ممطیر نام برده اند. در کتاب البلدان (ابن فقیه . ۲۹۰ ق . ص ۵) درباره بابل می نویسد که شهر ممطیر دارای مسجد و منبر است که در میان شهر ممطیر و آمل روستاهای آباد فراوانی وجود دارد. برزگر در بخشی از کتاب خود آورده است که در سال ۱۶۹ ق برای اولین بار نام مامطیر در کنار شهرهایی مثل ساریه و ترنجه ذکر شده است که دارای سرباز هایی بودند (برزگر ، ج۲ : ۹۹ و ۱۰۰) که این مطلب به دلیل نداشتن منبع دقیق توسط خود اردشیر برزگر، معتبر نیست. از دیگر مؤلفان در قرن چهارم هجری می توان به اصطخری اشاره کرد که در کتاب مسالک و ممالک در نقشه ای از طبرستان شهرهای ممطیر، ترجی و میله را در بین آمل و ساریه قرار داد (اصطخری ، ۳۴۰ هـ : ۷۰ و ۷۱). در سفرنامه ابن حوقل در نقشه ای از این کتاب از شهر مامطیر یاد شده است که این شهر را در میان دو شهر ساریه و میله قرار داده است (ابن حقول، ۳۶۷ هـ : ۱۲۶). در کتاب حدودالعالم مامطیر را شهری با آب های روان دانست که مردم آن به دلیل وجود کشتزارها به حصیر بافی مشغول بوده اند (حدودالعالم، ۳۷۲ هـ : ۳۹۷). مقدسی شهر مامطیر و ممطیر را دو شهر جداگانه دانست. وی مامطیر را به طور مفصل مورد بحث قرار داد (مقدسی ، ۳۷۵ هـ : ۵۱۹).

 

ابن اسفندیار آورده است که شهر مامطیر از نظر امام حسن دلگشا و زیبا آمد و دستور ساخت بناها و عماراتی را داد که برخی توسط محمد بن خالد و برخی هم توسط مازیار بنا گردید (ابن اسفندیار ، ۶۱۳ هـ: ۷۳). او بر این باور بود که نام مامطیر به دستور حسن بن علی نام گذاری شده است که توسط اولیاءالله آملی در کتاب تاریخ رویان و دکتر زریاب خویی رد شده است.

 

مامطیر در بین دو شهر ساریه و آمل قرار داشت که هر دو شهر دارای قدرتهایی بودند که تغییر و تحولات در این دو شهر در مامطیر تأثیر گذار بود. از قرن سوم هجری در وقایع تاریخی از نام مامطیر یاد شده است که این امر با روی کار آمدن داعی کبیر است. در طی سالیان مامطیر رو به آبادی و وسعت گرفتن رفت. یاقوت حموی در کتاب خود آورده است که: «مامَطیر به فتح المیم الثانیه و کسرالطاء» که این جمله به بررسی و دلیل نام گذاری مامطیر پرداخته است و حموی در این کتاب مامطیر را از نقاط مهم و معتبر طبرستان به حساب آورده است (صالح طبری، ۱۳۸۷: ۳۳). پس از فروپاشی دولت های زیاری و بویهی، طبرستان به دست دولت سلجوقی و ترکان افتاد و دولتهای محلی ظاهرا خاموش شدند و قدرت را واگذار کردند. در چهار شوال ۶۰۶ هـ ابوالرضا مامطیری، رستم را که از سرداران حکومت وقت در آن زمان بود کشت و خود به قدرت رسید. حکومت خوارزمشاهیان که در ولایات جنوبی دریای مازندران نفوذ داشتند به احتمال زیاد در قتل ابوالرضا مامطیری نقش مهمی داشتند (ملکشاهی و دیگران ، ۱۳۷۹: ۱۵۶).

 

 

حمله مغولان

مرعشی سال حمله و نفوذ مغولان به مازندران را ۶۱۷ هـ گفته است که به گفته او مهمترین شهرهای آن زمان طبرستان، استرآباد و آمل بوده است (مرعشی ، ۸۸۱ هـ : ۲۵). مغولان در استرآباد و مازندران و رستمدار خرابی های زیادی بر جای گذاشتند و به قتل و خونریزی پرداختند. ملکشاهی علت گمنامی مامطیر را طی یک صد سال، تخریب بیش از حد مغول بیان کرده است. درباره هجوم مغول باید گفت که با یورش مغولان شهرهای مامطیر، تریجه، رودبست و ارم به کلی ویران شدند (ملکشاهی و دیگران، ۱۳۷۹: ۱۵۷).

 

 

بار فروش ده

با نابودی مامطیر و وقفه صد ساله در سده هشتم و در زمان حکومت مرعشیان نام بار فروش ده بر مامطیر نهاده شد. دومرگان در یاداشتهای خود می نویسد که نام بارفروش ده از افسانه های محلی برگرفته شده است. ابن اسفدیار روستای بارفروش ده را در محل سابق مامطیر می داند (ابن اسفندیار، ۶۱۳ هـ: ۲۷ و ۲۸). چندی نگذشت که بارفروش ده از لحاظ نظامی و سیاسی مهم شد. در سال ۷۶۳ هـ جنگی بین کیائیان و سادات مرعشی در نزدیکی باول رود به وجود آمد که موجب پیروزی سادات مرعشی شد که پس از پیروزی میر بزرگ به بارفروش ده وارد شد (صالح طبری، ۱۳۸۷: ۳۵). نخسین کسی که نام بارفروش ده را ضبط کرد، سید ظهیرالدین مرعشی بود. در کتاب تاریخ طبرستان و رویان و مازندران آمده است که: «او از مامطیران ـ که اکنون بارفروش ده مشهور است ـ گذشتند و به کنار باول رود لشگرگاه کردند» (مرعشی، ۸۸۰ هـ: ۱۸۷). تیمور در سال ۷۹۴ هـ برای مدتی مازندران را فتح کرد حکومت سادات مرعشی را متوقف کرد ولی سادات مرعشی پس از مرگ تیمور دوباره بر سر کار آمد (صالح طبری، ۱۳۸۷: ۳۶).

 

در سال ۱۰۰۶ هـ شاه عباس صفوی به حکومت خودمختار طبرستان پایان داد و این استان از جمله بار فروش ده را ضمیمه حکومت مرکزی کرد (همانجا : ۳۷). در زمان شاه عباس صفوی جاده ای معروف به جاده شاهی به بارفروش ده ساخته شد که بعدها در زمان رضا شاه پهلوی به جاده علی ٱباد تغییر نام یافت. شاه عباس در محله ای به نام دزک چال و در دریاچه ای عمارتی برای خود بنا کرد که به بحر ارم معروف شد (ستوده، ۱۳۷۵، ۱۸۹ – ۱۹۵). در زمان شاه طهماسب بارفروش ده برای اولین بار دارای سکه خانه شد و در آن جا سکه هایی به نام پادشاه صفوی ضرب می کردند (همان جا: ۱۸۶).

 

 

بار فروش

رفته رفته بار فروش ده توسعه و رونق فراوانی یافت به طوری که تاریخ دقیقی از شهر شدن بار فروش در دست نیست. پس از شاه عباس دوم، یعنی از سال ۱۰۷۷ هـ تا زمان نادر شاه افشار نام این منطقه از بار فروش ده به بار فروش تغییر کرد. از دوران زندیه یعنی در سال ۱۱۶۰ هـ نام بار فروش بر این شهر اطلاق شد (صالح طبری، ۱۳۸۷: ۳۸). برای اولین بار که از بارفروش در کتب نام برده شده است نسخه خطی تاریخ طبرستان و رویان و مارندران به تالیف مرعشی، که توسط ابراهیم بن اسماعیل که در چهار شنبه ۲۸ محرم ۱۰۹۷ به خط نستعلیق است، بود. منبع بعدی که نام بارفروش را آورده است کتاب مختصر تلخیص المفتاح، تالیف سعدالدین مسعود تفتازانی است که در آخر کتابت نسخه خطی کتاب خود شهر بارفروش را محل تحریر ذکر کرد (صالح طبری، ۱۳۸۷: ۳۸ و ۳۹). رابینو در کتاب خود از بارفروشی می نویسد که در محل سابق شهر مامطیر بنا شده است (رابینو، ۱۳۳۴هـ : ۸۲). اردشیر برزگر نام بارفروش ده را در سده سیزدهم یعنی در زمان پادشاهی فتحعلی شاه قاجار به شهر بارفروش نسبت داده است (برزگر، ج ۱: ۱۳). در سال ۱۱۳۵ ق دولت صفوی به دست محمود افغان برافتاد. ولی طبرستان و گیلان از تعرض افغانها در امان ماند. پسر شاه سلطان حسین صفوی، تهماسب میرزا برای به قدرت رسیدن مجدد مدتی را در طبرستان از جمله بارفروش سپری کرد. در این زمان سردارش نادر، افغانها را از ایران بیرون راند. پس از به قدرت رسیدن نادر شاه افشار بارفروش مدت کوتاهی روی آرامش دید و سپس در تاریخ ۲۸ صفر ۱۱۵۴ در جنگلهای بارفروش قصد جان نادر را کردند و وی در تاریخ ۱۱۶۰ در قوچان به قتل رسید.

 

پس فروپاشی افشاریه حکومت زندیه وارد کار شد و به قدرت رسید. در این زمان و به مدت ۸ سال یعنی در سال ۱۱۷۲ آقا محمدخان قاجار در شهرهای طبرستان حکومت می کرد که خارج از حکومت مرکزی بود. وی در جنگی با شیخ علی خان زند شکست خورد و کشته شد و بدین سان مازندران توسط حکومت زندیه فتح شد و مرکز حکومت از ساری به بار فروش انتقال یافت. محمدحسن خان در شهر بارفروش پلی زیبا بر روی رودخانه باول رود بنا نهاد که این پل امروزه هم وجود دارد و به نام پل محمدحسن خان شهرت دارد (صالح طبری، ۱۳۸۷: ۴۱). در سال ۱۱۸۰ هـ حکمران مازندران در بارفروش به قتل رسید و این خبر به گوش کریم خان زند رسید. وی مهدی خان، پسر محمد خان را حکمران تبرستان کرد (همانجا: ۴۲).

 

در تمامی درگیری های خاندان قاجار با زندیه مردم بارفروش از خاندان زندیه و سران آن حمایت کردند. سرانجام کریم خان زند در سال ۱۱۹۳ هـ در شیراز و در خواب به قتل رسید و قدرت مرکزی به دست آقا محمد خان قاجار رسید. در این زمان مرکز ایالت مجددا به ساری انتقال یافت (ملکشاهی و دیگران، ۱۳۷۹: ۱۶۶). آقا محمدخان به بارفروش آمد و در عمارت بحر ارم ساکن شد. بعد دو سال یکی از برادران آقا محمدخان به بارفروش هجوم آورد و بحر ارم را به آتش کشید و آقا محمدخان را در بندپی زندانی کردند. مرتضی خان در همین سال مجدداً به بارفروش لشگرکشی کرد و با رضاقلی خان جنگید و پیروز شد. وی بعد از پیروزی روانه بندپی شد و آقامحمد خان را آزاد نمود. آقا محمد خان پس از آزادی تجدید سلطنت کرد ولی به خاطر سختی هایی که در شهر بارفروش کشید مردم بارفروش را مورد خشم و خشونت خود قرار داد و از رونق بازار و رواج تجارت این شهر کاست و در آن خرابی به وجود آورد (نیاکی و حسین زاده، ۱۳۸۳: ۱۴۲ تا ۱۴۴).

 

پس از قتل آقامحمد خان قاجار قدرت به فتحعلی شاه رسید و شهر بارفروش دوباره رو به آبادانی گذاشت و رفته رفته پیشرفت کرد که در اکثر سفرنامه ها از بارفروش به عنوان شهری آباد یاد شده است. همچنین فتحعلی شاه از بارفروش یک زن برای خود برگزیده بود. در زمان پادشاهی فتحعلی شاه صدراعظم او به آبادانی و عمران بارفروش اهمیت زیادی می داد زیرا خود یک بندپی ای بود. طی سالیان بعد دچار بلاهایی از جمله وبا و طاعون و زلزله گردید (ملکشاهی و دیگران، ۱۳۷۹: ۱۶۹ و ۱۷۰). فریزر سیاح انگلیسی در دو سفر خود به ایران از بارفروش دیدن کرد که در سفرنامه اول خود در سال ۱۸۲۳ م از شکوه و عظمت بارفروش و بندر تجاری آن می گوید ولی در سفرنامه دومش در سال ۱۸۳۳ م درباره وبا و طاعونی سخت و تغییر مسیر تجاری سخن می گوید.

 

در سال ۱۳۲۵ مسجد جامع بابل توسط زلزله ای تخریب می شود که فتحعلی شاه دستور به ساخت مجدد بنا می دهد که پس از ساخت آن کتیبه ای ساخته و در مسجد نصب می گردد؛ با این مضمون که مسجد پس از آمدن زلزله تخریب شده و شاه دستور به ساخت آن داده که توسط صدراعظم آن مورد پیگیری و ساخت قرار گرفت (ستوده، ۱۳۷۵: ۲۰۱).

 

پادشاهی به ناصرالدین شاه رسید. وی در طول سالیان پادشاهی خود سفرنامه ای نوشت که طی ده سال دوبار از بارفروش دیدن کرد. در سفرنامه اول خود در سال ۱۲۸۲ هـ از بارفروشی می نویسد که چند روزی را در این شهر سپری کرده که از علما و بحر ارم که ار عمارات شاه عباس صفوی بوده دیدن کرده و به توصیف آن پرداخت. قبل از خروج از بارفروش دستور به آبادانی بیشتر این شهر را صادر کرد. در سفرنامه دوم خود در سال ۱۲۹۲ هـ  بارفروش را دارای خیابانهای سنگ فرش شده و تمیز دانست و از بناهایی مثل آستانه و خانه ملک التجار نام برد (صالح طبری، ۱۳۸۷: ۴۸ تا ۵۱). در دوره سلطنت ناصرالدین شاه قاجار بارفروش سکه هایی با کیفیت نامناسب و ضعیف ضرب می کرد که ملگنوف در سفرنامه خود از آن توصیفی نوشته است (ستوده، ۱۳۷۵: ۱۸۶). از دیگر اقدامات ناصرالدین شاه می توان به تاسیس اداره پست در سال ۱۲۹۶ هـ و تاسیس بانک شاهنشاهی در سال ۱۳۰۶ هـ اشاره کرد که این عمل به خاطر رونق بازرگانی در این شهر بود (ملکشاهی و دیگران، ۱۳۷۹: ۱۷۷). از مهمترین اتفاقات در دوره سلطنت ناصرالدین شاه می توان به تشکیل گروه بابیه اشاره کرد که توسط ملا حسین بشرویه ای و ۲۰۰ تن از پیروانش در بابل به وجود آمد که در کاروانسرای سبزه میدان سکنا گزیدند. محمد علی بارفروشی و پیروانش به این گروه پیوستند که سرانجام در سال ۱۳۱۳ هـ پس از جنگهای پی در پی توسط ولیعهد و سلیمان خان افشار از بین رفتند و تمامی اعضای بابیه یا تیرباران شدند یا آنان را سر بریدند. قدرت به دست مظفرالدین شاه رسید و بارفروش مجدداً آشوب و غوغا را مشاهده کرد. ولی این بار میان که شیخ کبیر و علی قلی خان ظهیرالدوله که در دو جبهه مقابل هم بودند که پس از مدتی این آشوب با دخالت حکومت مرکزی فروکش کرد (همان).

 

در زمان مظفرالدین شاه در ایران زمزمه آزادی خواهی به وجود آمد که در بارفروش جامعه ای به نام جامعه آدمیت به وجود آمد و به سرعت هوادارانی برای خود دست و پا کرد که سرانجام در سال ۱۲۸۵ ش دستور حکومت مشروطه صادر شد و از بارفروش دو نماینده برای مجلس مشروطه معرفی شدند. قدرت به محمدعلی شاه رسید و حکومت مشروطه با به توپ بستن مجلس نابود شد. ولی با گسترش آشوبها در پیامد این عمل جنبش آزادی خواهی بالا گرفت و سلطنت محمدعلی شاه قاجار به پایان رسید.

 

در دوره احمد شاه قاجار سه سفرنامه در دست است که در یکی از آنها در سال ۱۳۳۱ق به نوشتار غلامحسین افضل ملوک کرمانی آمده که شهر بارفروش شهری زیبا و خوش وضع است. در سفرنامه رابینو از بارفروش به عنوان بزرگترین شهر و مرکز عمده تجارت یاد کرده است. در آخرین سفرنامه جان ویشارد که از سالهای ۱۳۰۹ تا ۱۳۳۸ در ایران بود از بارفروش دیدن کرده و در سفرنامه خود از گلهای نیلوفر آبی و بحر ارم فراوان یاد کرد.

 

پس از جنگهای داخلی فراوان و از بین رفتن آخرین پادشاه قاجار قدرت به رضا شاه رسید. وی پس از به قدرت رسیدن در سال ۱۳۰۸ اولین سینمای بارفروش به نام اهورامزدا را تاسیس کرد. وی در طول دوره سلطنت خود در بارفروش سه سینما بنا کرد (همان جا: ۱۸۷). از دیگر اقدامات رضا شاه می توان به نوسازی و عریض کردن بازار شهر اشاره کرد که در سال ۱۳۰۹ و به سرپرستی چراغعلی خان امیر اکرم فرماندار بارفروش انجام شد (همان جا: ۱۸۵). رضاشاه در بابل ساختمانهایی مانند ساختمان شهرداری، شهربانی، پست و تلگراف و… را بنا نهاد که برخی از ساختمان ها هنوز هم پا بر جا است.

 

 

بابل

در کتب مختلف درباره تغییر نام بارفروش به بابل نظریات زیادی داده شده که از ۱۳۰۶ تا سال ۱۳۱۶ بحثهایی درباره این تغییر نام وجود دارد. در تاریخ ۱۳۰۷ مردم بابل از رضاشاه خواستار این بودند تا نام بارفروش را به شاهپور تغییر دهد که ناموفق بود (نیاکی و حسین زاده، ۱۳۸۳: ۲۹۲). منوچهر ستوده در کتاب خود این تغییر نام را در سال ۱۳۰۶ می داند که به دستور رضاشاه پهلوی صورت گرفت (ستوده، ۱۳۷۵، ۱۸۰).  ولی دیگر کتب این نظریه را رد می کنند و سال دقیق این تغییر را ۱۳۱۰ می دانند (صالح طبری، ۱۳۷۹، ۷۱، ملکشاهی و دیگران، ۱۳۷۹: ۱۸۵، نیاکی و حسین زاده، ۱۳۸۳: ۲۹۲، برزگر، ج ۱: ۱۳).

 

روزنامه اطلاعات در اول آذرماه سال ۱۳۱۰ شمسی در روزنامه خود از نام بابل استفاده می کند که نام بارفروش را در داخل پرانتز در کنار آن آورده است (صالح طبری، ۱۳۷۹، ۷۲). در اسفند ۱۳۱۰ تصویب شد که نام بارفروش به بابل تغییر یابد که این امر از آغاز سال نو، فرودین ۱۳۱۱ اجرا شد و بارفروش به بابل تغییر نام داد (نیاکی و حسین زاده، ۱۳۸۳: ۲۹۲). دلیل این نام گذاری به خاطر رودی بود که از کنار شهر بارفروش می گذشت که به باول رود معروف بود که دیگر بابل رود شده بود. بابل از سال ۱۳۱۰ تا به این روز با همان اسم بابل (شهر بهار نارنج) باقی مانده است.

 

 

 

 

 

منابع:

ابن حوقل (۱۳۶۶)، سفرنامه ابن حوقل (ایران در صوره الارض)، ترجمه جعفر شعار، انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم، تهران.

ابن فقیه (۱۳۴۹)، البلدان (بخش مربوط به ایران)، ترجمه ح.مسعود، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، تهران.

اصطخری، ابواسحاق ابراهیم بن محمد(۱۳۴۰)، صورالاقالیم و المسالک الممالک، به کوشش ایرج افشار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.

برزگر، اردشیر (۱۳۸۰)، تاریخ تبرستان – پیش از اسلام، تصحیح و پژوهش: محمد شکری فومشی، جلد اول، نشر رسانش، چاپ اول.

ستوده، منوچهر (۱۳۶۶)، از آستارا تا استر آباد، آثار و بناهای تاریخی مازندران شرقی، جلد چهارم، اداره کل انتشارات و تبلیغات، چاپ اول، زمستان.

مرعشی، ظهیرالدّین (۱۳۶۱)، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، به کوشش محمد حسین تسبیحی، تهران، انتشارات شرق، چاپ دوم.

حدودالعالم الی المشرق الی المغرب، به کوشش دکتر منوچهر ستوده، سال تألیف ۳۷۲ ه.ق.

ابن اسفندیار، بهاءالدین محمد (۱۳۲۰)، تاریخ طبرستان، جلد اول، به تصحیح عباس اقبال آشتیانی، تهران، کلاله خاور.

نیاکی، جعفر (۱۳۸۳)، بابل (شهر زیبای مازندران)، جلد اول، تهران، انتشارات سالمی، چاپ دوم.

صالح طبری، صمد (۱۳۸۷)، بابل سبزه دیار، بابل، انتشارات بهارنارنج، چاپ دوم.

زرین کوب، عبدالحسین (۱۳۳۰)، دو قرن سکوت، تهران، انتشارات لیسانسیه های دانشسرای عالی، چاپ اول.

ملکشاهی، غلامرضا (۱۳۷۹)، بابل شهر بهار نارنج، تهران، انتشارات چشمه، چاپ اول.

رابینو، یاسنت لوئی (۱۳۸۹)، مازندران و استرآباد، ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم.

 

به اشتراک بگذارید : | | |